دوباره حرف ِ تو شد ،
دوباره بغض و درد ِ گلو
دوباره باران و گریه های
بی امان و
ترس از آبرو
دوباره با قایق ِ شعر
راهی دریای خیالت گشتن
دوباره بیت به بیت پارو زدن ،
تا نشینم به روبرو
دوباره من و قلم و کاغذ و
گوشه ی سرد اتاقم
دوباره در حسرت ِ یک دل ِ سیر،
با تو ، به گفتگو
دوباره امشب راهی کلبه ی
چشمت میشوم با شعر
تا شعری با هم بنوشیم،
هر چند درد پهلو
جبار_فتــــــــــــــاحی_رستا
افطار روی نگارم...برچسب : نویسنده : rastajfatahi بازدید : 152